سرداردلها | ... |
[پنجشنبه 1398-10-26] [ 05:24:00 ب.ظ ] |
شوق زیارت 2
|
|
|
||||||||||||||||||||||||||
اگر چه روز من و روزگار می گذرد دلم خوش است که با یاد یار می گذرد چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است قطار عمر که در انتظار می گذرد یابن الحسن کجایی؟ من آمدم گدایی…
اگر چه روز من و روزگار می گذرد دلم خوش است که با یاد یار می گذرد چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است قطار عمر که در انتظار می گذرد یابن الحسن کجایی؟ من آمدم گدایی…
بندگی نفس دنیا،سرافکندگی می آورد. بی قدر وقیمت می شوی اگرشیفته ی اسباب ووسایل بشوی: بایدتدبرکنی،تلاش کنی،وتوکل تا خداتوجه کند به سمت تو واگرباید…وشایسته باشد، دنیاراخودش در اختیارت می گذارد تا باآن کارهای بزرگ کنی
«موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دستهای «رضا»یت اشکی نشست گوشهی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری بین برادران غیوری، نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟ میبارد از ضریح تو رحمت، ازآسمان اسم توعصمت اسم از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به روی ما، به دعایت این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت ای بانوی ایران زمین
|
||||||||||||||||||||||||||
|