اربعین واست من …

مانده ام و…

غم دوری از حسین وهوای حرمش

زیارت اربعین کربلا ، برای شما ،‌
روایت زیارت شما باما
پیاده رفتن تا کربلا برای شما
وصورتی پر اشک،آه و حسرتش باما
شلوغی “حرم” اربعین برای شما
دل و سه کنج اتاق, اوج خلوتش باما
نماز عشق بالای “سر” ،‌برای شما
و سجده های مکرر به تربتش با ما
خوش آن دمی که بینم که گویدم ارباب:
دلی شکته است اینجا روای “حاجتش” با ما
“صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله”.

اشكم زهجرروی توخوناب شد حسین

مویم زغصه رشته ی مهتاب شد حسین

هرجاکنار آب نشستم زداغ تو

از بس که سوختم جگرم آب شدحسین

#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله ما مصیبٺ زده ے ڪرب ‌و ‌بلاییم حسین بال و پر سوختہ ے آل عباییم حسین بس ڪه خون دل از این دیده زغمهاے تو رفٺ همنشین لب دریاے بُڪاییم حسین #تاقیامٺ‌زغمٺ‌عقده‌گشاییم‌حسین

دل را که شوقِ"کرب وبلایِ” تو آب کرد*

عکسی کشید از تو و در سینه قاب کرد*

“شبهایِ جمعه” تا همه گفتیم یاحسین*

ما را نگاهِ “مادرِ” تو انتخاب کرد*