?شـوق جـهاد فـی سبیـل الله 

 

 دفعه اول که از سوریـه برگشت هم خوشـــحال بود هم یک حسرت عجیــب داشت.دلیل خوشحالی‌اش این بود که می‌گفت فرصتی برایش فراهم شده که به وظیفه‌اش که دفاع از اسـلام بوده عمل کند ، همین‌طور چون سردار سلیمانی را ملاقات کرده بود خیلی خوشحال بود،‌ چون از قبل آرزو داشت که یک روزی ایشان را از نزدیــــڪ ببیند. 

 

 نسبت به سردارسلیمانی یک ارادت خاصی داشت و همیشه‌می‌گفت الگـویش در زندگی سردار سلیمانی است. 

 این دفعه دوم هم که رفت می‌گفت: زهـرا دعا کن من دوباره ســـردار را ببینم، می‌خواهم از او بخواهـم کاری بکند که من همانجا در سوریـه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران.

 

شهید?محسن حججی?

 

دستی به آسمان برآریدودعایمان کنیدتادرصراط مستقیم شهداقدم برداریم.

موضوعات: شهیدحججی  لینک ثابت