عملخالصانه | ... |
من دقایقی رانمي شناختم ؛
ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند.
با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد.
يك روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس كردم كه او از زير كار شانه خالي مي كند.
از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نيامدي؟!»
او در پاسخ گفت: «چشم الان مي آيم.»
مجاهديني كه نظاره گر چنين صحنه اي بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، «تو چه مي گويي؟ او فرمانده لشكر است.»
من كا از اين نظر احساس شرمندگي مي كردم ؛
در صدد عذر خواهي برآمدم.
اما او بود كه كريمانه و با متانت گفت: اشكال ندارد.
و با خنده از كنار ماجرا گذشت…
[یکشنبه 1396-12-06] [ 02:15:00 ب.ظ ] |